سلام
این اولین نا مه ای هست که برایت می نویسم شاید هم اخرینش.به تو بستگی دارد
دلم می خواد اینو بدونی که برام عزیزی،نه اینکه نمی دونی،میدونی ولی باورش سخته
حق داری برا خودمم سخته آخه من کجا و دوست داشتن من کجا و عشق ورزیدن
من کجا و اسرار پشت پرده من کجا و کیمیای سعادت.
یه وقتی به این فکر می کردم که ادما تا وقتی منفعتی براشون نداشته باشه
به کسی یا چیزی دل نمی بندند کسی یا چیزی رو دوست ندارند،انس نمی گیرند
کلأ جاده ی عشق یه جاده ی دو طرفه است که هر دو طرف باید برای خودشون تصور
یه منفعتی داشته باشند.
می دونی منفعت تو برای من چیه،تو لطیفی تو مهربونی تو با هوشی اونقدر که می تونی
ادمها رو از تو لاکشون بکشی بیرون. من برای تو چه نفعی دارم، هیچی
راستی تو اصلأ میدونی مخاطب این نامه تویی؟
من می دونم تو هم می دونی فرشته ی کوچک من که لازمه ی زندگی پوششه.
چرا خونه ها سقف داره چرا سقف خونه ها عایق بندی میشه چرا درخت در بهار
بین شاخه ها و برگها پنهونه.
بی حجابی خیلی بده
هیچکی دوست نداره مورد بی احترامی و تعرض قرار بگیره کافر و مسلمونم نداره
هیچکی دوست نداره کوچیک بشه زن و مرد هم نداره
اگه بری آمار بگیری می بینی درصد زیادی از زنها و دخر هایی که توی جامعه ی ما مورد تعرض
قرار می گیرند اونایی هستند که اصطلاحأ تو جامعه بهشون میگن بی حجاب یا بد حجاب.
نظر منو در باره ی حجاب دونستی حالا در باره ی اینا هم بدون،بدون که :
نه هیچی نمی گم مگه از جونم سیر شدم
آخه یکی نیست بگه بچه تو سر پیازی یا ته پیاز مگه فرق تو با این همه ادم دیگه چیه
یعنی این همه هیچ کدومشون نمی دونند،تو میدونی.تو الف بچه چی می فهی،مثلأ میخای بگی
شاعری که ازاده ای که اسیر مادیات نیستی که معنوی فکر میکنی، هنوز دو تا تو گوشت نخورده
که شعر و شاعری از یادت بره.
خب تو هم مثل اینهمه دیگه برو بشین سرجات،اسمتو که خوندن برو شعرتو بخون سکه شو بگیر
بعدم برو عشق و حال.یادتم نره که ازاین سکه ها خیلی تو راهه فقط ادم باید زرنگ باشه که جمع کنه.
ولی کو گوش شنوا کو ادمی که بفهمه زندگی یعنی چی بفهمه لذت یعنی چی. اخه یکی نیست بگه
بچه تو دیگه بزرگ شدی موی سر و صورتت سفید شده،تا کی دیگه سر به هوایی تا کی شیطنت
تا کی سر به سر این و ان گذاشتن تا کی سکه نگرفتن و خون دل خوردن.
راستی اگه یه روز یه بچه دیدی که موی سر و صورتش سفید شده حتمأ به خانواده اش خبر بدهید
وخانواده ای را از نگرانی در بیاورید.
میگم هنوزم اون حجب و حیایی رو که داشتی داری یا نه
این دیگه چه سوالیه معلومه که داری مگه میشه حجب وحیایی که ذاتیه آدمه ازآدم بگیرند.
نه حجب و حیا و نه هیچ چیز ذاتیه دیگه رو نمی شه ازآ دم گرفت مگه اینکه آدم خودش دیگه نخواد
مثل دلبری مثل زیبایی مثل صدای خوب مثل همین اوازی که داری میخونی.
هرچند من سواتم نمیرسه که بفهمم چی داری می خونی اما همینکه تو داری می خونی خوبه
همینکه صدای تویه خوبه همین که این اوا ها و این نت ها از لب و دهن تو بیرون می اید خوبه.
زیبایی ذاتیه صدای خوب ذاتیه حجب و حیا ذاتیه دیوانگی هم ذاتیه ولی جنون ما با دیگران فرق داره
ما به کسی صدمه نمی رسونیم غیر از خودمون ما از کسی چیزی نمی شکنیم به غیر از خودمون
ما کار به کار کسی نداریم غیر از خودمون و البته دلمون هم برای کسی تنگ نمی شه غیر از خودمون.
جنون ما قشنگه به قشنگیه کلماتی که روی کاغذ می ایند و هم انجا جاودانه می شوند
یه نفر از قول نیما یوشیج همان پدر معروف شعر نو می گفت که شاعر باید وقتی که شعر میگه
مخاطب شعر ش و ببینه که مثلأ در چند صد سال اینده نشسته و شعر اونو می خونه
و من امروز دارم مخاطب شعرم رو میبینم که بعد از من داره شعرامو می خونه،خیلی حرف گنده ای زدم
بگذار رو حساب همون جنونی که گفتم.راستی از اخر فهمیدی مخاطب این حرفها کیه یا نه؟
۳۰/۴/۹۱
یار باقی دیدار باقی